دیکشنری
داستان آبیدیک
بریان شدن
english
1
general
::
roast, grill
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
برکناری یک مقام دولتی
برکه
بری
بری از خطا
بری از گناه
بری از لغزش
بری ازاشتباه
بری الذمه
بری الْذمه
بری الذمه شدن
بری الذمه کردن
بری بودن
بریات
بریات عمومیه
بریان
بریان شدن
بریان کردن
بریتانیا
بریتانیای کبیر
بریتانیایی
بریدگی
بریدگی سیاتیکی بزرگ
بریدگی سیاتیکی کوچک
بریدن
بریدن تب
بریده
بریده شدن
بریده گویی
بریدی بریده هرف زدن
بریش خندیدن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید